روزی روزگاری، ما از امتحان فارغ گشتیم

ساخت وبلاگ
+خبر دست اول. روز آخر امتحانات نهایی. (آره، دست و جیغ و هورا و از خود بی خود شدنای هیستریک با صدای جیغ در پس زمینه و صدای شکستن چند شیشه به نماد رهایی از قفس) بنا به رسم قدیمی با ادمیرال و مهدی رفتیم بیرون. همراه با مجوز رسمی پدر جانم جهت انجام هر گونه عمل ناشایست و ناهماهنگ با قوانین و تعابیر وزارت ارشاد که البته فقط گرفتنش مهمه، چون هیچ کار خلاف خاصی بلد نیستم. اصولا همه ی عصیان ها فقط به منظور فرار از چارچوب قانونه و بیشتر تئوریه تا عملی. می شه گفت امیدی به اصلاح نسل بشر نیست. من که دیگه ناامید شدم. رفتیم کافی شاپ، کتابفروشی، هایدا ساندویچ، بعدشم رفتیم سینما و خیلی سرخود ابد و یک روز رو دیدیم. فیلم خیلی خیلی خوبی بود از نظر من. :)

+تابستون رسما شروع شده. و یک روز دیگه هم ماه رمضون رسما شروع میشه. پس از همین یک روز باید استفاده ی خوب کرد! چون من تا شنبه قصد استارت کنکور زدن ندارم پس تا اون موقع وقت دارم به کنکوری بودن، روزه بودن و کلاس رفتن عادت کنم. یعنی ایجاد یه زمینه ی ذهنی که بابا دختر! دیگه چهارم دبیرستان شدی رفت! چار روز دیگه دیپلمتو میارن دم در خونه و حتی اگه بخوایم از نمرات توی خود دیپلم صرف نظر کنیم این همه وقت هدر شده رو کی می خواد گردن بگیره؟ دیروز که در موردش فکر می کردیم سه سال وقت داشتیم. الان دیگه نداریم. وقت کجا میره؟ تو هیاهوی لحظه ها گم میشه. با هر لبخند. هر اشک. خاطره ها زمانو می شورن و با خودشون می برن. یا شاید برعکس بود؟ این زمان نبود که خاطره ها رو محو می کرد؟ بی خیال بابا. اصلا شما بگو خودتنظیمی مثبت. شما خوبی اصن. مهم اینه که همه چیز تموم شده و الان وقت یه شروع جدیده. یه قصه ی تازه ولی مهم. یه چیز بزرگ، تغییر فجیع.

+بعضی از دوستی ها رو از هر نظر بهشون نگاه کنی رو اعصابن لامصبا. نمیشه فرکانستو باهاشون جور کنی. همینه که هست. باید کات بشن. برای سلامت عقلی خودت هم که شده. :/

پ.ن:الان وقتیه که باید یک ماه تمام بگیرم بخوابم!


برچسب‌ها: امروز چه خبر انجمن خون آشامان همونقدر پیگیر منه که هاگوارتز....
ما را در سایت انجمن خون آشامان همونقدر پیگیر منه که هاگوارتز. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : observer137 بازدید : 191 تاريخ : جمعه 6 مرداد 1396 ساعت: 6:01